سفارش تبلیغ
صبا ویژن


*+* شیرین بی فرهاد *+*

سلام

سلام آدما ی اینجا

من اومدم تا بگم هستم ..

اومدم بمونم

اومدم بگم مرگ بر همه ی تنهایی ها

سلام

 

eshgh 

love is

 


نوشته شده در شنبه 86/4/30ساعت 10:16 صبح توسط ..... alone night girl ..... نظرات ( ) | |

 

دوستای گلم .. قبل از سلام ..

این آهنگ خوشمل رو براتون گذاشتم اگه دوستدارین دانلودش کنید ..

خیلی نانازه ..

عشقم .. گلم .. نازنین...    اینم شعره

فقط امیدوارم با دانلودش مشکل پیدا نکنید ..

کافیه دکمه ی  free را کلیک کنید و اون عددها و حروفی رو که گفته وارد کنید

 

سلاام .. سلام دوستای گلم .... دیروز کارنامه گرفتم .. خیلی  بد نبود  خدا رو شکر ..     :var 

بلاخره دوباره اومدم تا براتون بنویسم .. برای شما عزیزایی که اینقدر مهربونید  ..    :are

اولین شعرمو می خوام راجع به رنگ مشکی که میگن رنگ عشقه بنویسم ..      :4u 

رضا صادقی عزیز .. معذزت می خوام .. امیدوارم براتون جالب باشه ..

***************************************************

مشکی رنگ عشق نیست .. مشکی رنگ گریه است ...

مشکی هم قشنگه اما  عشق یک رنگ دیگه است ..

به عذای چه عشقی .. یک عمر مشکی می پوشی ؟؟
اگه رنگ قشنگه مشکیه پیرهنتون از غم نیست ...

اگه مشکی یعنی که توی دلتون ماتم نیست ..

اگه عشق نهفته توی لباس مشکی

پس بگو .. هرکسی مشکی نپوشه ..

عاشق نیست .. آدم نیست ؟؟
عاشق عشقشو .. فقط تو یک رنگ نمیبینه ..

راز و رمز  موندگاریه عشق همینه ..

بی تعصب بهت میگم .. عشق قشنگ اونه ..

که پابند  رنگ و لباس و پیرهنو شعری نمونه ..

************************************************

 :ghalb

اینجا صدا صدا نیست .. جا واسه عاشقا نیست ..

از این شهر بی ستاره میرم .. واسه شروعی دوباره میرم ...

اینجا نفس نفس نیست ..  پرواز در این قفس نیست ..

به سوی حسی تازه میرم ... یک روزی  بی اجازه میرم ...

پرواز ... پرواز ...

کسی نیاد بدرقه ... کسی اشکی نریزه ..

دل کسی نسوزه .. که این سفر گریزه ..

توی بعضی از قصه ها .. جدایی شیرین تره ..

رسیده وقت پرواز .. پرنده باید بره ..

اینجا انگار خدا نیست .. اکسیژن تو هوا نیست ..

هیچکسی آشنا نیست ..

واسه شروعی تازه میرم .. یک روزی بی اجازه میرم ...

پرواز .. پرواز

*******************************************************

همراه شما مدرسه ای میسازم ..

که در آن همواره از اول صبح ..

عشق تدریس کنند .. و بگویند .. خدا خالق زیباییهاست

********************************************************

.... تنهایی مال خداست  ....

ای سفر کرده ی من ... ای مسافر عزیز ...

رفتی و برگزیدی راه تردید و گریز ...

خونه بی حضور تو ... مثل زندون غمه ...

انگاری حیاطمون .. پر درد و ماتمه ...

قد رعنای تورو .. پنجره تو قاب می خواد ...

تو رو به خدا قسم ... بگو که دارم میام ..

بیا و تنها نمون .. شادیها قسمت ماست ...

مگه تو نمیدونی .. تنهایی مال خداست ..

*********************************************

امروز چه روزی است که فکری دگرم نیست ؟؟
فردام چه پیش است که از آن خبرم نیست ...

تن دارم و س   دارم  و یک سینه ی بی تاب ...

تن را من از این خاک سیه وام گرفتم ..

خاکی که از آن پیش نگه خوارترم نیست .

***********************************************

می خواهم پرواز کنم ..

به عشق چشمان مهربانت ..

تا آن سوی سال های با تو بودن ...

سفر آغاز کنم .. ولی افسوس ...

پرهایم .. به میله های تنم گره خورده است ...

بالهایم را می گزارم .. دلم را به سویت پر میدهم ....

*******************************************************

دوستای گلم .. امیدوارم خوشتون اومده باشه ..  :heart 

همیشه موفق و شاد باشید و هیچوقت تنها نمونید   :heart

دوستتون دارم ..

خدا نگهدارتون   :bye  

 


نوشته شده در سه شنبه 86/4/12ساعت 1:30 عصر توسط ..... alone night girl ..... نظرات ( ) | |

آهنگ قبلی وبلاگ من که خوشتون اومده بود     :are

به نام رومنس    :parvane:dans

آهنگ قشنگ نیما نکیسا .. خدا کنه بارون بیاد   :windows

دوستای من این آهنگ حجمش کمه .. ولی خیلی قشنگه تقریبا 3 دقیقه است

کافیه روش کلیک کنید تا سیو بشه  

امیدوارم خوشتون بیاد :var  :4u 

:4u

:hart


نوشته شده در جمعه 86/4/8ساعت 2:10 صبح توسط ..... alone night girl ..... نظرات ( ) | |

 

 

چرا رفتی نموندی ؟؟ من گلایه ای نکردم ..

سهم من نبود که بی تو توی تنهایی بمیرم ...

******************************************

نمیدونم از کجا و از چی و از کی شروع کنم ..

فقط می خواهم بنویسم تا تن کاغذ من جا دارد ..

می خوام بگم از سرنوشت یک سرنوشت تلخ ..

یک عشق ... یک عشق  گمشده ... یک عشق  تموم شده ...

اون می دونست که این دوست داشتن با شناخت کامل بود

نه از روی هوس .... ما همدیگرو می شناختیم از قدیما ..

می خوام امروز بهتون بگم عشق رو باور کنید ولی ....

ولی نه به اندازه ای که خودتون  و هستیتون رو پاش بگزارید ...

همه یک روزی عاشق میشن ..

ولی کی عاشق می مونه ؟؟  ..

عاشق کسیه که تا آخر خط و  تا مرز دلسپردگی پشتت بمونه ..

دلسپردگی چیه ؟؟ میدونی ؟؟ 

دلسپردگی یعنی  گذشت .. انتظار .. وقتی میدونی بهت نیاز داره کنارش باشی

نه اینکه توی اوج نیازت تنهات  بزاره ...

 

اما من چی ؟؟ من دوباره تنها شدم ..

گرما اشک رو روی گونه هام حس می کنم ...

واقعا عشق چیه ؟؟

توی این روزا فقط نابودی ... نابودی فکرت .. نابودی آزادیت ..

من خودم نابود شدم ... اما اون نفهمید .. اون به من گفت تو  منو  از خودم جدا کردی

گفت و گفت و گفت ... آخر جاده ی ما بود ... می خواست بره ..

وقت می خواست .. اون رفت و من موندم ...  

من موندم و تنهایی و سیاهی ...

تنها همدمم اشکام بودن .. چقدر مهربانانه گونه هامو نوازش کردن .

وقتی از لرزش  تنم  زمین به لرزه در اومد .. اون کجا بود ؟؟
اون رفت و من موندم .. یادمه می گفت یک روز بی تو بودن  رو نمیشه تصور کرد ..

اما حالا رفته و روزها رو بدون من می گزرونه ...

بهانه ها ... چهره های سرد ... لبخندهایی که از لبا محو شدن ...

ممن گلایه ای نکردم ..

ولب ای کاش ......

ای کاش نگاه هامون وسیع تر بود ..

 ای کاش فقط غم ها و غصه های خودمونو نمی دیدیم ..

ای کاش اون که رفت  میدید ..

 میدید که شبها به خاطرش  اشک می ریختم

ای کاش می فهمید ، می دید که من از خودم گذشتم ...

تمام لحظه هام مال اون بود ...

تمام ..... حالا غصه ی ما تموم شده ..

اون که رفته میگه تمومی نیست .. میگه بر میگرده ..

ولی کی ؟؟ ‌موقعی می یاد که ریشه ی   عشق و محبتم خشکیده ..

حتما فکر میکنه  این بار هم مثل دفعه ی پیش .. برمی گردم ..

اما نفسهام سرده .. بهم گفت پشتم شکسته ...

اما کاش  میدونست من تمام وجودم خرد شده ...

 نمیگم برگرده .. چون نمیخاد باشه  ...

می ترسیدم توی شب سیاه تنها بمونم ..

نمیگم تنهام نزار .. منو با خودت ببر ...

نمی گم ... برگرد که یخها آب شن ...

نمیگم سرده هوا .. بی من نرو ...

نمی گم برگرد که این چشم خیسم .. نمیزاره بنویسم ...

نمیگم برگرد .. من می گزرم از خودم و احساسم .. تا عذابش ندم ..

اگه اشکامو حس می کرد ..

 اگه میدونست توی دلم چی می گزره ..

من گلایه ای نکردم وقتی رفت ..  اما  مگه اشکامو ندیدی ؟؟
همیشه می گن  توی عشق وفا نیست .. اما  من ....

کاش صدای خستمو میشنیدی ..

بغض شکستمو میدیدی ...

دیگه  نمیشه بهت بگم ... بدون تو میمیرم .. برگرد پیشم عزیزم

زانو زده بودم پیشت .. التماسمو ندیدی ..

وقتی رسیدم به  آخر خط پلکای بستمو ندیدی ...

نشد دستاتو بگیرم ..  سهم من بود که بی تو توی تنهایی بمیرم ..

راست میگی .. تقصیر من بود ..

فقط منو ببخش .. اما نمیگم برگرد ...

برو تا آخر خط .. ولی بهار من خزان شد ..

من صبری ندارم تا برگردی ..

وقتی برگشتی به یادم شاخه گلی را پر پر کن ..

خدا حافظ

dostet daram
نوشته شده در سه شنبه 86/4/5ساعت 10:47 صبح توسط ..... alone night girl ..... نظرات ( ) | |

دوباره اومدم پیشتون تا براتون بنویسم ..

قبلش می خوام به آقا موشه بگم .. تنهایی با حرف پر نمیشه

تنهایی با دل پر میشه ..

حتما می پرسی یعنی چی .. ؟؟ 

یعنی باید یک دلی پیشت باشه که وجودشو حس کنی کنارت اما کافی نیست

من وجودتو .. قلبت رو کنار خودم حس کردم .. اما تنهایی ظاهریم چی ؟؟

اما من ازت دلگیر نبودم

ولی دلم گرفته ... که با هیچی جبران نمیشه

حرفای سرد منو ازار میده ..

قلبم شکسته .. همین ..

همیشه موفق باشی

 

خدا کنه خوشتون بیاد و نظرهای قشنگتونو بهم بگید ..

****************************************************

.. من گلایه ای نکردم ..   

مگه اشکامو ندیدی ؟؟

چرا رفتی نموندی .. من گلایه ای نکردم ..

بغض شکستمو ندیدی .. صدای خستمو نشنیدی

آخه من بدون تو میمیرم ..

برگد پیشم .. برگرد پیشم ..

عزیزم

زانو زدم پیش چشمات .. التماسمو ندیدی ..

رسیدم به آخر خط .. پلکای خستمو ندید ..

چرا رفتی .. چرا رفتی .. من گلایه ای نکردم ...

چرا رفتی .. چرا رفتی .. من گلایه ای نکردم ...

بزار دستاتو بگیرم .. دم آخر راهت بمیرم ..

سهم من نبود که بی تو .. توی تنهایی بمیرم ...

بزار دستاتو بگیرم .. دم آخر راهت بمیرم ..

سهم من نبود که بی تو .. توی تنهایی بمیرم ...

چرا رفتی .. چرا رفتی .. من گلایه ای نکردم ...

.......... من گلایه ای نکردم ..........

**********************************************

دوستای عزیزم .. من عاشق شعر بالا هستم ..

هربار با شنیدنش دل سیر گریه می کنم ..

دلم می خواد نظر شما رو هم راجع بهش بدونم و احساستونو ...

**********************************************

نزدیکی های آسمون .. یک شهر داریم .. یک شهر دور

خورشید رو باور می کنیم .. تو هر طلوع تو هر غروب

خبر خبر همسایه ها .. خبر خبر که  همشهریا

خبر خبر چندتا دیون که دشمن با پریا

آی  پریا گول نخورید اینها سراب دریا نیست ..

دیوها دلم داشته باشن ، جای دیگست با شما نیست ..

سیاهی ها با سایه ها توی کوچه پرسه می زنن ..

تو باور پنجره ها حرمت ماه رو می شکنن  ..

رودخونه رو تشنه و خشک .. دریا رو آلوده می خوان ..

اونا که با دریا بدن .. دشمن جون پریان ...

آی  پریا گول نخورید اینها سراب دریا نیست ..

دیوها دلم داشته باشن ، جای دیگست با شما نیست ..

*****************************************************

این شعر بالا رو واسه دخترای خوب نوشتم که گول بعضی از این

پسرای دیو صفت رو نخورند ..

امیدوارم  همیشه سالم باشید و موفق ..

خوشحال میشم تنهایی هامو با دوستیتون پر کنید

منتظر رد پاهاتون ((‌نظرهای قشنگتون )) هستم

خدا حافظتون


نوشته شده در یکشنبه 86/4/3ساعت 3:27 عصر توسط ..... alone night girl ..... نظرات ( ) | |

سلام دوستای گلم ... سلام مهربونا .. سلام تنها..

سلام غمگین .. سلام شاد .. سلام به همتون ...

امیدوارم هیچوقت تنهایی سراغتونو نگیره

این دومین مطلبیه که توی امروز می نویسم ..

امیدوارم از هر دوشون خوشون بیاد ..

نوشته های خودم رو آخر هر مطلبی می تونید ببینید ..

خیلی خیلی خیلی خوشحال میشم اگه بگید به درد می خورن یا نه

شرمنده ام می کنید اگه هردوشو ببینید و نظرهای خوشکلتونو بهم بگید

دوستتون دارم ... و چند تا شعر براتون می زارم

************************************************

هق هق گریه ی ناودون پر درد و دلشوره

گرد غربتو رو گونه ام ، نم بارون میشوره

سرم از پنجره بیرونه و فریاد می زنم

درد غربت خونه ام رو ویرونه کرده

غم تنهایی داره روحمو آتیش میزنه

یاد چشمات دلمو دیوونه کرده

دوباره تیک تیک ساعت شبو یاد من میاره

روی شیروونی مثل سیل داره بارون می باره

هوا بدجوری گرفته دلم آروم نداره

بغض غربت توی گلوم گلهای حسرت می کاره

سرم از پنجره بیرونه و فریاد می زنم

درد غربت خونه ام رو ویرونه کرده

غم تنهایی داره روحمو آتیش میزنه

 

***********************************

فصل پرواز پرستو می بره ما رو به اون روزهای دور

فکر می کردیم همه دنیا مال ماست

خوش نشسته دل منتظرم

گفتی پا به پام میای هرجا برم

اما تو موندی توی نیمه راه

بگو به عقوبت کدوم گناه ؟؟!!!!

دل به دریا زدی اما چرا ؟

************************************

حیف قلبم که یه روزی به  تو دادمش امانت

چشمای بارونیه من کرده بودش به تو عادت

***********************************

ای دو دستت سایه بونم

ای نگاهت آسمونی

ای صدات همساز بارون

ای عزیز مهربونی

اشک تو زلال شبنم

برق یاقوت توی چشمات

ای که گهواره ی عشق موج اون حریر موهات

حیف بی تو از تو گفتن شب عشقو بی تو گفتن

عاشقم من عاشقم من

*******************************

با زبون بی زبونی گفتم ای کاش که بمونی

بهت التماس کردم اگه تو بخای می تونی

تو که حرفامو شنیدی تو که این اشکامو دیدی

آخه من با تو چه کردم که از عشق من بریدی

بد کردی عزیز به خدا قلبداره پر پر میزنه

بد کردی عزیز به خدا جونمو یکی خنجر می زنه

بد کردی عزیز به خدا رفتی و بی تو موندم بی همصدا

حقم نبودش به خدا تک و تنها بمونم توی غصه ها

حالا هرجا که هستی با خاطره

عشق من تو رو خدا یادت نره

هرجا که هستی اینو بدون یکی هست که هنوز دوست داره

یکی هست که هنوز دوست داره

آخه حقم نبود این همه بدی

رفتی و آتیش به جون من زدی

گریه می کردی و می گفتی که فکر نکنم که تو خیلی بدی

 

************************************

شرمنده عزیز که دلم واسه چشای تو خیلی کمه

شرمنده عزیز که تو میری و من دوست دارم هنوز یه عالمه

شرمنده ی اون نگاهتم

تو رو خدا بدون هنوز به یادتم

اشکات هنوزم یادم میاد دلم میگه فقط تو رو می خواد

بسه تو رو خدا اشکمو در نیار

*****************************************

خوب عزیزا...

یکزره هم خودم بنویسم ...

این روزها که تنهایی سراغم اومده .. مثل هر آدمی دلم یک همزبون می خاد

اما کجاست اون کسی که بفهمه درد و غممو ؟؟

همه خوشحالن و شاد ..

همه نقاب خونسردی  به چهره زدن ...

کسی نیست که به یک دله کوچولو نگاه کنه ...

دل کوچولوی من یکمی گرفته

آخه تنهاست

آخه همیشه چشماش بارونیه .. چرا این روزا همه سشون شلوغه ؟؟؟
اگه دست دل کوچولو بود همه ی کارا و بهونه ها رو از روی زمین بر میداشت

تا دیگه هیچ دل کوچولویی تنها و ناراحت نباشه

***************************************************

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 86/3/30ساعت 12:54 صبح توسط ..... alone night girl ..... نظرات ( ) | |

سلام … سلام مهربونا …….

امتحانا تموم شدن .. اما من دلم گرفته …

دوباره تنهایی …… دلم برای دوستام تنگ میشه ….

 

از این به بعد قووووول میدم که زود به زود بیام … دلم براتون تنگ شده بود قده یک نقطه

**********************************************

لحظه احظه گذر عمر…  مثل اینه که تو میری

دونه دونه خاطراتم …  تو میخای ازم بگیری ..

نگو مثل بار اول ….  دستمو دوباره خوندی …

بین موندن یا نموندن .. تو سر دو راهی موندی ..

نگو خیسی چشاتو به کسی نشون نمیدی ..

حیف عمری که تلف شد پای عشقی که ندیدی ..

توی گوشه ی اتاقم یه سبد گل شکسته ..

عطر دستای لطیفت یه روزی روشون نشسته ..

فکر اشکامو نکن .. چشمام هم عادت می کنن …

آسمون به چشم خیسم داره حسادت میکنه ..

**********************************************

 

راستی من آخر نفهمیدم شما از اینکه غمگین مینویسم راضی هستید یا نه ..!!!

دوست دارم نظرای قشنگتونو بدونم .. دوستای عزیزم ..

امروز تازه امتحانام تموم شده مطلب جور نکردم همینجوری فلبداههههه

 

**********************************************

 

امروز حس غریبی دارم

حسی که با هیچ چیز عوض نخواهم کرد

حسی که تنها در ناز نگاه تو وصف می شود ..

آه که دلتنگ دیدت ، دلتنگ آن لبخند افسونگر تو سینه ی دل سوخته ی من

بدان بدون تو غم و اندوه دوباره در تک تک ثانیه های زندگی من تولد دیگری خواهند داشت .

 

کاشکی فقط یه روز بیاد واسه یک لحظه دیدنت ..

منتظرن چشمای من منتظر رسیدنت

وقتی تو بودی آسمون برام پر از ستاره بود

اومدنت برای من یک فرصت دوباره بود

رفتی نمی دونم چرا

دادی منو به بی کسی

هیچکی مثل من نمیشه یک روز به حرفم میرسی

یک روز میشه دل خودت بشه گرفتار کسی

هیچکی مثل من نمیشه یک روز به حرفم میرسی

**********************************************

زندگی چیست ؟؟

سراب است و خیال

یا که نقش است افتاده بر آب

یا که جان کندن تدریجی مرگ

چه بگویم حباب است ، حباب

**********************************************

وهم

جهان آلوده ی خواب است
فرو بسته است وحشت در به روی هر تپش
 ‚ هر بانگ
چنان که من به روی خویش
 در این خلوت که نقش دلپذیرش نیست
 و دیوارش فرو میخواندم در گوش
میان این همه انگار
چه پنهان رنگ ها دارد فریب زیست
شب از وحشت گرانبار است
 جهان آلوده خواب است و من در وهم خود بیدار
 چه دیگر طرح می ریزد فریب زیست
 در این خلوت که حیرت نقش دیوار است ؟
 

 ****************************

 

غمی غمنک

شب سردی است و من افسرده
راه دوری است و پایی خسته
تیرگی هست و چراغی مرده
 می کنم تنها از جاده عبور
 دور ماندند ز من آدمها
سایه ای از سر دیوار گذشت
غمی افزود مرا بر غم ها
فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر آمد تا به دل من
قصه ها ساز کند پنهانی
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر سحر نزدیک است
هر دم این بانگ برآرم از دل
وای این شب چه قدر تاریک است
 خنده ای کو که به دل انگیزم ؟
قطره ای کو که به دریا ریزم ؟
صخره ای کو که بدان آویزم ؟
مثل این است که شب نمنک است
دیگران را هم غم هست به دل
غم من لیک غمی غمنک است

****************************

سپیده

 در دور دست
قویی پریده بی گاه از خواب
شوید غبار نیل ز بال و پر سپید
لبهای جویبار
لبریز موج زمزمه در بستر سپید
در هم دویده سایه و روشن
لغزان میان خرمن دوده
شبتاب می فروزد در آذر سپید
همپای رقص نازک نی زار
مرداب می گشاید چشم تر سپید
خطی ز نور روی سیاهی است
گویی بر آبنوس درخشد زر سپید
دیوار سایه ها شده ویران
دست نگاه درافق دور
کاخی بلند ساخته با مرمر سپید


*************************** 

رو به غروب

ریخته سرخ غروب
 جا به جا بر سر سنگ
کوه خاموش است
می خروشد رود
 مانده در دامن دشت
خرمنی رنگ کبود
 سایه آمیخته با سایه
سنگ با سنگ گرفته پیوند
روز فرسوده به ره می گذرد
جلوه گر آمده در چشمانش
نقش اندوه پی یک لبخند
جغد بر کنگره ها می خواند
لاشخورها سنگین
از هوا تک تک ایند فرود
 لاشه ای مانده به دشت
کنده منقار ز جا چشمانش
زیر پیشانی او
مانده دو گود کبود
 تیرگی می اید
 دشت می گیرد آرام
قصه رنگی روز
می رود رو به تمام
شاخه ها پژمرده است
سنگها افسرده است
رود می نالد
جغد می خواند
غم بیامیخته با رنگ غروب
می ترواد ز لبم قصه سرد
 دلم افسرده در این تنگ غروب

***************************

دوستای گلم... مهربونا امیدوارم از این شعرا خوشتون اومده باشه ..

این قطعه ی آخر رو من خیلی دوست دارم

امیدوارم خوشتون بیاد

موفق باشید

دوستتون دارم

برای پایان هم خودم مینویسم

ای  تنهایی آخر تو را می شکنم

آخر بر دیوارهای سرد تو تیشه میزنم

تیشه ای از عشق

با گرمای محبتم قلب سنگ تو را آب میکنم

ای تنهایی بدان روزی میرسد که دست در دست محبت تو را نیز به جبه ی خود می آورم

دوستتون دارم دوستای گلم

خداحافظ و موفق باشید

 

 

 


نوشته شده در سه شنبه 86/3/29ساعت 5:3 عصر توسط ..... alone night girl ..... نظرات ( ) | |

سلام به همه عزیزان

خوشحالم از این که بهار جون منو اینوایت کرد تا با شما باشم

امروز اتفاق بدی برای منو بهار افتاد که حسابی حالمون گرفته شد

آخه امتحان برنامه سازی داشتیم ... .

خیلی سخت بود ...و من برای اولین بار طعم خوش تجدیدو چشیدم

خلاصه که من و بهار خیلی امروز کلی هیجان زده ایم ...

 

 

 

 


نوشته شده در سه شنبه 86/3/29ساعت 4:34 عصر توسط ..... alone night girl ..... نظرات ( ) | |

سلام .. سلام بر تنهایی ..

سلام بر خدا ..

سلام بر فرشته های سفید ..

سلام بر آسمان کبود ..

سلام بر دوستی و محبت ...

سلام به همه ی....***  مهربونا *** ....

این پست را برای خداحافظی برای تمام عزیزانم  و  خانواده ی عزیزم که ازشون دورم

((  از ته دل برای مادربزرگ عزیزم دعا می کنم )) و برای تمام بیمار ها

*****************************

(( می نویسم ، می نویسم از تو ....

تا تن کاغذ من جا دارد ....

با تو از حادثه ها خواهم گفت ...

گریه ، این گریه اگر بگذارد ..))

*****************************

من خودم عاشق بارونم ... عاشق قطره های پاک و زلال آب

این قطعه رو تقدیم می کنم به همه ی کسایی که حتی توی خواب فراموششون نمی کنم ..

******************************

وای باران ، باران ،

شیشه ی پنجره را باران شست ...

از دل من اما ، چه کسی نقش تو را خواهد شست ...؟

آسمان سربی رنگ..

من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ ...

می پرد مرغ نگاهم تا دور ...

وای باران باران .....

پر مرغان نگاهم را شست ..

خواب رویای فراموشی هاست ..

خواب را دریابیم ..

که در آن دولت خاموشی هاست ..

من شکوفایی گلهای امیدم را در رویا می بینم ..

و ندایی که به من می گوید ..

گرچه شب تاریک است ..

دل قوی دار ، سحر نزدیک است ..

*********************************

زندگی در چشم من شبهای بی مهتاب را ماند

شعر من ، نیلوفر پژمرده در مرداب را ماند

ابر بی باران اندوهم ، خار خشک سینه ی کوهم

سالها رفته است کز هر آرزو خالی است آغوشم

نغمه پرداز جمال و عشق بودم آه

حالیا خاموش خاموشم

یاد از خاطر فراموشم

روز چون گل می شکوفد بر فراز کوه

عصر پرپر می شود زین نو شکفته در سکوت دشت

روزها این گونه پرپر گشت

لحظه های بی شکیب عمر..

چون پرستوهای بی آرام در پرواز

رهروان را چشم حسرت بار

اینک اینجا شعر و ساز و باده آماده است

من، که جام هستی ام از اشک لبریز است

می پرسم

(( در پناه باد باید رنج دوران را زندگی خاطر برد ،

با فریب شعر باید زندگی را رنگ دیگر داد ،

در نوای ساز باید ناله های روح را گم کرد ))

ناله ی من می تراود از در و دیوار

آسمان اما .. سراپا گوش و خاموش است

اما من ..

مچنان در ظلمت شبهای بی مهتاب ..

همچنان پژمرده در پهنای این مرداب..

همچنان لبریز از اندوه می پرسم ..:

(( جام اگر بشکست ..

ساز اگر بگسست ...

شعر اگر دیگر به دل ننشست ؟؟ ))

********************************

من اینجا بس دلم تنگ است و هر سازی که می بینم بد آهنگ است ..

*********************************

چون عمر به سر رسد چه بغداد . چه بلخ ..

پیمانه چو پر شود چه شیرین و چه تلخ ..

خوش باش که بعد از من و تو ماه بسی ...

از سلخ به غره اید از غره به سلخ ..

*******************************

خوب دوستای عزیزم .. امیدوارم تا اینجا از پست های من راضی بوده باشید ..

توی این مدت که نیستم خیلی خوشحال می شم که بیایید و نظر هاتون را راجع به پست های دیگه بگید ..

و برام بنویسید که چی دوست دارید و از سبک من راضی هستید یا نه

همیشه موفق و پیروز باشید و سلامت ..

خدا همراهتان

*** خدا نگهدار ****

 

 

 


نوشته شده در دوشنبه 86/2/17ساعت 7:9 عصر توسط ..... alone night girl ..... نظرات ( ) | |

سلام ..

سلامی با تجلی عشق ...

سلامی به گرمی ظهرهای تابستان ..

سلامی که مرا به آسمان ببرد .. و تو را ببینم .. ای فرشته ی من .

 

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد ..

به جویبار که در من جاری بود ..

به ابرها که فکر هر روزم بود ..

به طبیعت که رویای من بود ..

به باران که که وجودم بود ..

سلامی دوباره خواهم داد ..

 

حالتون خوبه دوستای عزیزم ..

این روزا از دست درسها و کلاس ها کلافه شدم ..

فقط تنها سرگرمی من نوشتن ..

نوشتن برای شما .. *** مهربونا ***...

 

امیدوارم از این پست خوشتون بیاد ...

 اگه بده منو ببخشید ... J

*******************************************
هدیه .....

من از نهایت شب حرف می زنم ..

من از نهایت تاریکی ..

و از نهایت شب حرف می زنم ..

اگر به خانه ی من آمدی ..

برای من ای مهربان چراغ بیار ..

و یک دریچه که از آن به انوحام کوچه خوشبخت بنگرم  ..

******************************************

وهم سبز ...

تمام روز در آینه گریه می کردم ..

بهار پنجره ام را ..

به وهم سبز درختان سپرده است ..

*****************************************

 

ای یار .. ای یگانه ترین یار ..

چه ابرهای سیاهی در انتظار روز میهمانی خورشیدند ؟؟

انگار در مسیری از تجسم پرواز بود که یکروز آن پرنده  نمایان شد

در کوچه باران می آید ..

این ابتدای ویرانی است ..

ستاره های مقوایی عزیز ..

وقتی در آسمان دروغ وزیدن می کرد

ما مثل مرده های هزاران هزار ساله به هم می رسیم و آنگاه

آفتاب بر ما نظاره خواهد کرد ..

****************************************

 

زندگی اجبار است مرگ اخطار است دوستی فقط یکبار است اما جدایی بسیار است

 

******************************************************

حس که پیدا شد عشق باریدن گرفت، هیچ میدانی رمز عاشق بودن هرکس فقط این است:

 ساده بودن، ساده دیدن، و ساده پذیرفتن...پس ساده میگویم، ساده...دوستت دارم

 

******************************************************

 

زندگی داشتن دوست داشتنی ها نیست،دوست داشتن داشتنی هاست

 

****************************************************

 

دوستای عزیزم .. مهربونا . میدونم که این پستم خیلی بد بود L

 ولی بهتون قول میدم جبران کنم ،،

****************************************

دو سه روزه که دلم بدجوری هواتو کرده ...

باز دوباره هوس  گرمی نگاتو کرده .....

چند شبه باز دوباره تو به خوابم نمی یای...

تو سراغ این دل خونه خرابم نمی یای ....

***************************************
سپیده بودی واسه من ..

واسه شب و ستاره هام ..

رفتی ولی موندی هنوز توی یادمو خاطره هام ...

هنوز توی اتاق من عطر تو رو حس میشه کرد ..

جای خالی تو و منم همه وجودم شده درد ..

نمی دونم چرا دلت از دل من جدا شده ..

رفتی و کار هر شبم ... گریه ی بی صدا شده

***************************************

دوستای عزیزم .. تا پست بعدی خدا نگهدارتون

 

 

 امیدوارم خدا تمام تنهایی ها رو از بین ببره

و هیچ کس تنها و غمگین نباشه ..

 

                                                  manam koche garde tanha....


نوشته شده در پنج شنبه 86/2/13ساعت 4:38 عصر توسط ..... alone night girl ..... نظرات ( ) | |

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

قالب وبلاگ : قالب وبلاگ