سفارش تبلیغ
صبا ویژن


*+* شیرین بی فرهاد *+*

سلام بچه های گل ...............

مرسی از نظر هاتون ... بازم از این کارها بکنید ..........

بچه ها به وبلاگ دوستام هم سر بزنید .......... ( ستاره خانوم )

راستی : بچه : آف هاتو هم بخون

بای بای ........ دوستتون دارم .......


نوشته شده در شنبه 85/7/29ساعت 5:24 صبح توسط ..... alone night girl ..... نظرات ( ) | |

موش کوچولوی بیچاره ......  دلم سوخت براش .......... فعلا بای

ساعت : 4:30 صبح شنبه است


نوشته شده در شنبه 85/7/29ساعت 4:51 صبح توسط ..... alone night girl ..... نظرات ( ) | |

سلام عزیزای من ...................

یک سری از عکسهایی که توی آلبوم عکسای اینترنتی ام بود  اینجا  می گذارم .........

دوست  دارید حتما نگاه کنید ..............

 

حیف دلم که شکستی ........

فراموشم نکن ................

اینو حتما ببینید .. خنده داره ........ خودکشی          

دلم مال تو..........

 

**************************************

کافیه روشون کلیک کنید

دوستتون دارم دوستم داشته باشید

 

**************************************

 

I dreamed I had an interview with God.

در رویا دیدم که با خدا حرف میزنم

 So you would like to interview me? God asked.

او از من پرسید :آیا مایلی از من چیزی بپرسی؟

So you would like to interview me? God asked

پرسیدم: چه چیزی در رفتار انسان ها هست که شما را شگفت زده  می کند؟

God answered...

پاسخ داد:

That they get bored with childhood,

آدم ها از بچه بودن خسته می شوند ...

they rush to grow up, and then

عجله دارند بزرگ شوند و سپس.....

long to be children again.

آرزو دارند دوباره به دوران کودکی باز گردند

 


نوشته شده در جمعه 85/7/28ساعت 4:17 عصر توسط ..... alone night girl ..... نظرات ( ) | |

امیدوارم خوشتون بیاد .............. گلم .......... نظر یادتون نره ها ............

خیلی خوشحالم می کنید ............... سپیده جون مرسی  از  این همه لطفت ...........

پررو .............. حالتو می گیرم .............. راستی ......... این را هم حتما توی نظرهاتون جواب بدید .......

1-اگه مداد رنگی بودید  منو چه  رنگی می کردید ؟

2- اگه مداد بودید چه چیزی  رو  به  من اضافه می کردید ؟

حتما جواب بدید ....... مرسی ...


نوشته شده در جمعه 85/7/28ساعت 3:34 عصر توسط ..... alone night girl ..... نظرات ( ) | |

زندگی مجذور آینه است

زندگی گل به توان ابدیت

زندگی ضرب زمین ، در ضربان دلهاست

زندگی هندسه ی ساده و یکسان نفسهاست

                (( سهراب سپهری ))

 

***************************

 

وقتی می خوابمWhen i sleep ,                                                                                                          

من فکر می کنم به شیوه ای که تو برای رسیدن به من به کار بردی         i have dreams about the way we used to met

و هرگز چیزی که مرا بیازارد بر زبان نیاوردی                                        And say nothing would ever harm me.

در اولین دیدارمان ، مرا چگونه جذب کردی ؟                                     When we first met , oh how you charmed me

چگونه وقتی غمگین بودم مرا به خنده وا داشتی ؟        How you charmed me made me smile when I was down ?

 چگونه به پایان رسید ؟                                                                                                    How did it end ?

   چه لطمه ای زد نداشتن تو در زندگانیم .....                                         How it hurts to not have you in my life

 

****************************

تو هرگز قدر آنچه را که داری نمی دانی you never know what you have                                

تا زمانی که از دست می رود till its gone                                                                             

رفتارت غلط بود treated you long                                                                                   

از مدتها پیش ، حالا تو دور شده ای      for so long , now you are gone away                         

اما عشق همیشه در اینجا باقی است . but the love still lives here                                          

******************************

من هنوز هم برای تو عشق دارم I still got love for you                                     

هنوز هم ..... still ……….                                                                               

پس از همه ی آنچه در سراسر زندگی گذرانده ایمafter all we have been through            

هنوز هم ..... من قلبم را به تو بخشیده ام still …… I gave my heart to you                    

به تو یگانه ی عزیزم.....and baby , you are the only one ………                            

 

*****************************

 

ناراحت نمی شوی اگر زمانی را صرف شناخت تو کنم ؟؟؟

چرا که زمانی طولانی از آنچه با هم گذرانده ایم گذشته است ...

اگرچه من گفتم احساس و افکارم تغییری نخواهد کرد ...

ولی ........ هیچ چیز ثابت نمی ماند ...

اما من فکر می کنم نیاز به صرف زمان داریم تا به عقب برگردیم ...

من هرگز از عشقی که داشتیم باز نمی ایستم ...

عزیزم اگر به نظر گیج می آیم لطفا مرا درک کن ...

فقط ممکن است زمانی طول بکشد تا عادت کنم ......... به تو ...

وقتی به همه ی آنچه که عادت به انجامشان داشتیم .. می اندیشم ، قلبم از حرکت می ایستد

 

                                       (( جنیفر لوپز )) آهنگ : عشق ورزی به تو loving you….

*****************************

دوستتون دارم دوستای گلم : (( خواهر مهربونم (جمیله) ، سپیده جونم ))

ناراحت نباش ......... شما رو هم دوست دارم ................

مرسی از اینکه خواندید ........... خیلی خوشحالم می کنید ، اگه باز افتخار بدید و نظر بدید

 

www.betohecham.blogfa.com 

 بچه ها ببخشید که خیلی وقته چیزی به این وبلاگ اضافه نکردم 


نوشته شده در پنج شنبه 85/7/27ساعت 4:51 عصر توسط ..... alone night girl ..... نظرات ( ) | |

سلام ...........

امروز تولد  یک  بچه ی  بده ...........  تولدت مبارک...............

راستی  تسلیت من  را  هم  بپزیرید.............  خدا بیامرزتش ..........

ممنون ...........            داداش یه  سیگار داری ؟؟؟؟؟؟/

نمی بخشمت .... بخاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی .... بخاطر تمام غمهایی که بر صورتم نشاندی .... نمی بخشمت .... بخاطر دلی که برایم شکستی .... .. بخاطر احساسی که برایم پرپر کردی ..... نمی بخشمت .... بخاطر زخمی که بر وجودم نشاندی ..... بخاطر نمکی که بر زخمم گذاردی .... و می بخشمت بخاطر عشقی که بر قلبم حک کردی        

عکستو برات می زارم ...... بچه ....... شوخی کردم

   


نوشته شده در پنج شنبه 85/7/27ساعت 3:30 عصر توسط ..... alone night girl ..... نظرات ( ) | |

این دومین نوشته ای است که امروز می نویسم ..................

دوستای گلم ، پایینیش یادتون نره ............

برای هر دو تا نظر بدید ممنون می شم ازتون .................

 

..........................................................

تصویر زیبای تو رو  ، روی شب کشیدم

یک باغ پر از بوسه ی عشق ، برات خریدم

تو گم شدی توی جاده ای سوت و کور

ولی بدون نازنین ، دنبالت دویدم

رفتی از یادم دیگه واسه همیشه

دل من دیگه برات تنگ نمی شه

ولی بدون اینو واسه همیشه ،

 بارفتنت دنیا دیگه تموم نمیشه

برو دیگه دلم شده یک دیوونه

می خوام این دل رو از تو بگیرم ، دیگه واسه همیشه

رفتی از یادم دیگه واسه همیشه

دل من دیگه برات تنگ نمی شه

ولی بدون اینو واسه همیشه ،

 بارفتنت دنیا دیگه تموم نمیشه

.....................................................

 

عشق تو ، شده بلای جونم

نمی خوام  دیگه پیشت بمونم

تو برو ، برو از روزگارم

نمی خوام   تو رو یادم بیارم

برو دیگه از پیشم برو

نمی خوام که ببینم تو رو

شده بلای جونم نگات

برو من دیگه نمی خوام تو رو

تو آتیش زدی این خونه ام رو

تو بهم   زدی کاشونه ام رو

تو هرجا که خواستی کشوندی

آره ، این دل دیوونه ام رو

دیگه تموم شده حرفامون

برو یه لحظه پیشم نمون

پره از نفرت توست توی دلم

دیگه جات نیست توی خونه مون

تو نداری لیاقت منو

نه لیاقت دوست داشتن رو

عاشقی واسه تو یه دروغه

نداری دل دلباختن رو

....................................................

من ، من یک دلدای خسته ، توی کتابای نبسته

تویی عکس یه عروسک ، که تو آیینه نشسته

کاش دلش نیاد زمونه ، برای ما کم بذاره

کاش که دنیا ما دوتارو ، سر راه هم بذاره

....................................................

اینو برای کسی گفتم که می دونم یه روز می یاد ،

 منو پر از امید می کنه ، نه کسی که منو از زندگی سیر می کنه

...................................................

 

باور کردنی نیست ، این عشقی صمیمی است

از درد و تنهایی نیست ، آخه تو هستی

 

قربون برم خدا رو ، دنیا چقدر کوچیکه

مرز دیروز  و  امروز ، قدر یک مو باریکه

چه خنده داره حالت ، دلم برات می سوزه

برگشتی که چی بشه ؟

فکر کردی که دیروزه ؟

اون روزی که می رفتی اشکام چه ریزه ریزه

ببین حالا چه جوری ، اشکات داره میریزه

بی تفاوت می رفتی ، پیش تو می شکستم

حالا تو می شکنی و بی تفاوت نشستم

حرفات توی گوش من موند ، یادت می یاد چی گفتی ؟؟؟؟؟؟؟
صدای تق و توقه ، استخوان هامو شنیدی

اما با طعنه گفتی : شتر دیدی ندیدی

یادت می یاد می گفتی ، هر چی که بود بازی بود ؟

طفلی دلم که حتی به بازی هم راضی بود

یادت میاد می گفتی ، پیر شدی و بریدی

حالا من اینو می گم : که خیلی دیر رسیدی

من از تو یاد گرفتم

ساده گذشتن ها رو

من از تو یاد گرفتم ، برم با یک بهانه

اونم بشه سکانس آخر عاشقانه

حالا برو از اینجا ، برو هر جا که خواستی

دور شدی از خیالم ، تو خودت اینو خواستی

...................................................

 

به نظر من امروزه که فردا رو میسازه .......

چرا باید امروز را ول کنم و بچسبم به فردا

این دوتا با هم معنی می دن

...................................................

نرو ، تو هم مثل من نمی تونی دووم بیاری ،  نرو

تو هم مثل من توی غصه کم میاری ، نرو

تو که میدونی من بی تو ، تو بی من ، یعنی حسرت

تو که میدونی ، بی جواب می مونه ، عشق و عادت

تو که می دونی کم می شم ، تو که می دونی کم می شی

تو که میدونی ، هم آغوش غم می شیم ، پس نرو

بری جواب این روزاتو چی میدی ؟

حرفای ما رو توی گوشای کی میگی ؟

تو میدونی ، توی بازی ، من و تو هر دو بازنده ی بازی ایم

نرو ، که رفتنت صلاح ما نیست ، ببین جدایی توی نگاه ما نیست

نرو ، بذار نگم ، عشق یعنی حسرت ،

نذار که سهم من بشه نفرت

...................................................

 

فعلا خدا حافظ همگی شما ................

...................................................

 

(( این نوشته برای رفیق تنهایی هامه )) ........ در گوشی

 

از تمام دنیا و دار و ندارش ، شونه هاتو کم دارم برای بارش

زخمیه خنجر زهر آگینه یارم ، تو که تازه اومدی تنها نذارم

به چشام خوب خیره شو ، ببین چه پیرم

منو در یاب خوب من ، دارم میمیرم

دیگه حتی نایی نیست ، برای گفتن

خیلی وقته توی سکوت غم اسیرم

یک لحظه خوبی به من بده ، از من بگیر روح و تنم

برای یک لحظه خوشی به هر دری در می زنم

برگردون اونو حتی واسه یک ثانیه

دل خوش کنم حتی دو روز ، از من مگه چی باقیه ؟؟؟؟

غربتم را آشنایی کن ، بهارم

روزامو در یاب عزیز دور شد قطارم

تنها یک ثانیه عاشقی ، به جز این هیچ توقعی از این روزها ندارم

 

{{{{ دلم برات تنگ شده جونم ، می خوام ببینمت ، نمی تونم

تو راست می گی عشق بچه بازی نیست  }}}}


نوشته شده در چهارشنبه 85/7/26ساعت 5:25 عصر توسط ..... alone night girl ..... نظرات ( ) | |

اینجا آسمان شهر ، سه شب است که برای من می بارد

آسمان از سرمای نگاه تو سرد شده ، قلبم دیگر در تکاپوی حرفهای تو نیست

رعد و برق ، صدای غرش ، عصبانیت آسمان ، در گوشم می پیچد

حرفهایم را سبز می نویسم ، چون سبز رنگ صداقت است

اینها حرفهای دلم بود ، زبانم نمی چرخد ، نمی چرخد که بگویم ،

از تو متنفرم............ اشکهایم را در ظرفی جمع می کنم

تا به کسی بدهم ، که لیاقت اشک ریختن را داشته باشد

تن تب دارم را هدیه به کسی می کنم ،

که ارزش مهربانی و یکرنگی را داشته باشد

تو می روی و رفتنت را نگاه می کنم ،

ولی هنوز منتظر آمدن فرشته ام هستم

فرشته ای که زندگی را به دستان سرد و لرزانم هدیه کند

کسی که با آرامش نگاهش ، طوفان را نسیمی تجسم کنم

اینها سخنان من است ، وصیت نیست ، درد و دل نیست

اکنون که از شدت رعد پایم به لرزه افتاد ،

قلبم به تپش افتاد ، و چشمم به اشک افتاد

ناراحتم ، ولی نه برای تو

برای قلب شکسته ام ، که طاقت ، کوچکترین لرزشی را نداشت

ولی تو ، نه تنها آنرا لرزاندی ، بلکه آنرا از دنیای کوچکش جدا کردی

به تو چیزی نگفتم ، ولی تو آنرا به شهر غصه و تاریکی بردی

فرشته ی من می آید و مرا با خود به دشت شادی می برد

این را به تو می گویم ، چشمهای تنهایم ، تو را فرشته اش میدید

ولی اکنون ، فرشته ی من ، تنومند و مهربان ، روبرویم می ایستد

شاید او مثل تو توانایی گفتن عاشقانه ها را نداشته باشد ،

ولی او ، از نگاهش ، مهربانی ، صداقت و عشق می بارد

خدا را شکر می کنم ، که مرا فقط برای او ساخت

تن نهیفم را به دستان تنومند ولی گرم و مهربان او سپرد

او از فرشته ها سر تر است ، از فرشته های کاغذی شهر شما

شاید هر چه بگویم ، شوخی بپنداری ولی اینها واقعیت است

من ، دخترکی تنها از شهری غریب و پر هیاهو

حرفهایت هیچ گاه برایم عادی نمی شد

من از کارهایم دست نکشیدم

من از با تو بودن لذت می بردم ، ولی چه بودنی ؟

بودنی که بوی عشق می داد ، بوی محبت و امید

ولی تو به راحتی آنرا از من دریغ کردی

نمی دانم چرا ؟؟؟؟؟؟ چرا با کارهایت آزارم می دادی

ولی من باز هم به پای تو بودم ، به فکر تو ،

برایت دلسوزی می کردم ، نصیحتت می کردم ،

شاید از چشمت افتاده بودم ، نمی دانم ،  اینها رازهای طبیعت است

دیگر توان کشیدن این پاهای خسته را ندارم

می خواهم دمی بنشینم و بیاسایم

تو رو در روی من ، هم نشین غصه و درد و تنهایی بودی

ولی بدون من ، همنشین شادی و شور

قلب ساده ام اینها را می دانست

ولی دوباره با تو بود

 

.....................................

روی ابر پاره پاره ، رو سینه ی ستاره

برای تو نوشتم ، عاشقتم دوباره

به روی من گشودی ، درهای عشق و امید

پنجره های بسته وا شد به روی خورشید

گرمای دستای تو امید پیکرم شد

آغوش مهربونت دوباره بسترم شد

رفتی و از دل من ، عاشقتری ندیدی

برگشتی عاشقونه ، به داد من رسیدی

لبریزم از تمنا ، در اوج آرزوها

می گم نگیرش از من ، دوستش دارم خدایا

......................................

 

ولی اینها خاطراتم بود ، شاید روزی برایم تکرار شوند ، اگر خدا بخواهد

من مبتلا بودم ، به شنیدن صدای تو ، به حرفهایت ، به دوستت دارم هایت

ولی از من دریغ کردی ، ملالی نیست ،

 ولی بدان روزی بر قله ی خوشبختی می ایستم و نگاهت می کنم

تا غبطه بخوری و آرزو کنی ، ای کاش جای آن فرشته بودی

 

............................................................

آن روز که در بازی شطرنج عشقم ،

با شاه رخت ماتم کردی ،

گفتم درست که در این بازی ، من باختم

ولی هیچ وقت فراموشم نکن

.........................................................

 

زندگی چیست ؟

خون دل خوردن ، اولش گریه ، آخرش مرگ

پس چه سودی دارد زندگی کردن ؟

من آن را تحسینش می کنم

چون هزاران بار نابودش کردند

ولی هرگز نمرد ...........................

.........................................................

 

هر بدی و خوبی از ما دیدی حلال کن ، دارم میرم بیمارستان

برای جراهی قلب ، می خوام برم برای قلبم ، یک دریچه باز کنم

که فقط به روی خوبی باز بشه

............................................................

چشمم رو روی تو ببندم ؟؟؟؟؟؟

باشه حتما این کارو برات می کنم


نوشته شده در چهارشنبه 85/7/26ساعت 4:20 عصر توسط ..... alone night girl ..... نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ