سفارش تبلیغ
صبا ویژن


*+* شیرین بی فرهاد *+*

دخترک آروم نشسته بود . نگاهش خیره به جلو..آهنگ فریدون از پخش ماشین داد می زد،،،

 " فاصله ها ، فاصله ها  ، اونو به من برسونید""

صدای قطره های بارون مثل خنده ی ریز یه بچه بود، یه بچه ی پر هیایو..انگار قطره ها دارن بهش می خندن ...

اما نه !!! صدای فریاد آسمون توی گوشش پیچید، اون نمی خندید،داشت گریه می کرد و خدا رو صدا میزد...

درست مثل دل دخترک ....

فریدون دوباره داد زد .... " دستامون اگرچه دورن ، دلامون که دور نمیشه ..دل من جز با دل تو با دلی که جور نمیشه ...."

آسمون دوباره با فریدون  فریاد میزد و اشکاشو روی شیشه های ماشین می ریخت..

 نگاهش خورد به درخت کنار خیابون ، چقدر قشنگ و تمیز شده بودن !!!

یعنی گریه ی ابرا اونا رو این شکلی کرده بود ؟؟  یعنی گریه هم فایده داره ؟؟!

شیشه ی ماشین رو کشید پایین،،، چشماشو بسته بود .. یه حس خوب ، یه حس خنک به صورتش می خورد ،

دلش می خواست همونجا توی همون لحظه همه چیز وایسه...

چشاشو باز کرد ... قطره های اشک روی چشماش جا خوش کرده بودن ... این اشکای خودش بود یا ابر ....؟؟؟!!!
چه فرقی می کرد .. اصلا مهم نبود ..

صدای آهنگ دوباره حواسشو جمع کرده بود .. ..

 "عشق تو نقش یه قلبه ،، که تا آغوش درخته تا همیشه ... تو دلم همیشه جاته ..

همیشه دلم باهاته ، یاد من هر جا که باشی مثل سایه پا به پاته ..."

روشو برگردوند .. این خواننده چرا امروز اینقدر مزخرف میگه ..؟؟

به ساعت نگاه کرد .. 5 دقیقه ای میشد که همونجا توی خیابون وایساده بود ..

خیابون خیس بود  و مه گرفته و صدای ماشینا که گاه و بیگاه از کنارش رد می شدن و با تعجب نگاهش می کردن ...

زده بود کنار و به روزای گذشته و پیش روش فکر می کرد ...

چه زور تموم شده بود عمر خنده های عاشقونش...

بی هوا چشمشو چرخوند سمت ماشینی که اون سمت خیابون وایساده بود 

 یه مرد مسن داشت زیر سیل اشکای ابر پنچریشو می گرفت ..

سرشو برگردوند و توی آینه به چشمای خودش نگاه کرد .. چقدر خسته بود ..

انگار به جای لاستیک ماشین، لاستیکای قلب و فکرش پنچر شده بود .. اونم یه دفعه و با هم !!!

یهو از جا پرید .. باز این فریدونٍ سر خوش بود :

"" خاطره هرجا که میری به یاد من باش ، اونور دنیا که میری به یاد من باش..""

وااااای دیگه حالش داشت از این همه امیده فریدون بهم می خورد ..

یه پسر از جلوی ماشین عبور میکرد .. یه لبخند معنی دار با یه نگاه پر از شیطنت تحویلش داد ...

با خودش فکر کرد ، یعنی عشقش رو هم با یه  همچین لبخند پر هوسی به یه دختر دیگه  باخته بود ؟؟

صدای آروم  برخورد چیزی به شیشه ، توجهش رو جلب کرد ..

 شیشه رو پایین داد ، یه مرد بود که با دستش به یه تابلو اشاره می کرد و می گفت جلوی راهشو گرفته ...

روی تابلو نوشته بود ::::

       

   """ اگر نمی خوای  لاستیکات پنچر بشه و بعدش دلت واسه لاستیکات پنچر بشه ، اینجا پارک نکن """

 

                                                         نویسنده : تنها

 

:::: نظرتون رو راجع به متن ادبی من بنویسید و بگید چه منظوری ازش گرفتید !!!؟؟؟

 


نوشته شده در شنبه 88/8/9ساعت 2:36 عصر توسط ..... alone night girl ..... نظرات ( ) | |

برای تو  با عشق، زمان فراموش نمی شود ولی با زمان عشق فراموشت می شود
نوشته شده در سه شنبه 88/8/5ساعت 6:23 عصر توسط ..... alone night girl ..... نظرات ( ) | |

 

ادامه  ....

 

 

برای تو متاسفم ...

برای تو که مثل یک برگ ،از تک درخت احساسم کنده شدی ....

زرد و خشک و به امید فردای بهتر و سبز تر....

دل بریدی و از شاخه ی سبز عشقم دست شستی....

تو که 1000 ثانیه از محبتم ...

1000 دقیقه از عشقم ...

و 1000 ساعت از وجودم رو....

 بازیچه ی پوچ نگاه زودگذرت پر حرارتت کردی ...

 

این اسم ....

برازنده ی تو نیست ...

تویی که از گذشت بویی نبردی ...

چطور اسمت رو ...مثل پناه تنهایان ... علی گذاشتند ؟؟
تو که از وفا...ذره ای نداری...

چطور اسمت را اسوه ی وفا ..علی ... گذاشتند ؟؟

 

از تو متنفرم ...

روزی نگاهت را بر می گردانی و آه می کشی ...

رو برویت چیزی نیست ..جز..........

........ نگاه پر تنفر من ...........

   ...از (تو) متنفرم ... 

 

 

 

چرا بهم زنگ می زنی ؟؟؟

 

چرا زنگ زدی می خوای ، دوباره داغونم کنی ؟؟

تو رو میشناسم می خوای ، چشامو بارونی کنی ؟؟

چرا زنگ زدی بهم ؟؟ وقتی تو رو دوست ندارم ؟؟
وقتی نمی خوام چشماتو، یه لحظه ، حتی ببینم ...

چرا بهم زنگ می زنی ...تو که وفا دوست نداری..

تو که میری عشقتو ، یه عمری تنها می زاری ؟؟؟

 

 

 ادامه دارد ....

 


نوشته شده در دوشنبه 88/8/4ساعت 9:29 صبح توسط ..... alone night girl ..... نظرات ( ) | |

 

 

http://ashofte69.parsiblog.com/ وبلاگ جدید من

 

 

 

از نگاهت که چلوی چشمامه ...

از همه ی لحظه هام که رنگ تو رو دارع .....

از یاد تو که مثل خوره فکرمو می خوره ...

 ...... از عشقت .....

متنفرم

از خاطره های عمرم که عکس تو توشه ...

از نفسای سردت ...

قلب سنگت.....

متنفرم

وجودم پر از کینه است ...

کینه ی تو ...

کینه ی حرفای نحس و تلخت ...

صدای گرمت توی قلبم کینه است ...

بازی عشقت ، چرب زبونیات ،...

نگاه وحشیو حریصت...

دستای آهنیه پر حرارتت ..

دیگه تو قلبم فقط یه کینه است ..

از تو متنفرم ..

از بوی تنت ، از رنگ نگاهت..

از عاشقی کردن با حرفات ..

متنفرم

عشق تو یه سراب بود ..

یه سراب زیبا توی بیابون نامردیات ...

دوست دارمات ، یه سراب بود ..

سراب یه دریاچه پر از شراب عشق

 که شیفتش شدم ..

آره ...

از تو متنفرم که مثل یه لکه ی سیاه

 گوشه ی قلبم جا موندی ..

از تو که مثل چند برگ پاره ی دفتر خاطراتم گم شدی و به باد رفتی...

متنفرم ..

به جای همه ی لحظه های عاشقانه ...

به جای همه ی سادگیهام ...

از تو متنفرم

 

ادامه درد ....

 


نوشته شده در یکشنبه 88/8/3ساعت 11:23 صبح توسط ..... alone night girl ..... نظرات ( ) | |

      اگه خدا همه ی نا مردا رو شکل گل دربیاره ..

          ....... میدونی چی میشه ؟؟..............

          ............ نصف دنیا گلستان میشه ....

 

 

 

 

چرا باورت نشد .. که من عاشقت شدم ..

گله کم نمی کنم ...آخه نیست دست خودم ..

چرا باورت نشد .. تو نگاه آخرم ...

یه صدا بود که می گفت ... تو بری در به درم ..

........................................................

چرا باورت نشد ،‏یا نخواستی بمونی ..

چرا حرف دلتو به زبون نمی یاری ...

تو چشام نگاه کن و بگو دوسم نداری ..

باید فراموشت کنم .. بگو تا شاید بتونم ،‏باور کنم رفتنتو ....

..........نامه هاتو بسوزونم ..........

 

 

یه روزی از همین روزا ،‏میرم یه جای بی نشون ......

یه جا که پیدام نکنی ،‏بشی واسم بلای جون .......

چشمای تو مونده به در ،‏ با تنهاییت سر می کنی ...

گاهی به یاد  خنده هام ،‏گونه هاتو تر می کنی ......

تو میدونی دستای تو ، سرده بدون دست من ....

باید که از اینجا برم ، تا نبینی شکست من .......

باید برم ،‏باید برم ،‏اینجا وفا نداره ...

خاطره هام حتی واسم ، دیگه صفا نداره ...

باید برم تنها بشی، ابر چشات بباره ...

فکر نکنم که اون دلت ،‏بی من دووم بیاره ....

من که دیگه حوصله ی گذشته هامم ندارم ....

تو این شبا که بی کسم .......

......... بازم تو رو کم ندارم ...........

 

 

تو رو کم ندارم

 

خدا حافظ

 

 


نوشته شده در جمعه 88/8/1ساعت 6:11 عصر توسط ..... alone night girl ..... نظرات ( ) | |

 

آفتابگردان دنبال خورشید می گشت ، ناگهان ستاره ای چشمک زد..

آفتابگردان سرش را پایین انداخت آری...گلها هیچ وقت خیانت نمی کنند

 

 

                از درد سخن گفتن و از درد شنیدن ، با مردم بی درد ، ندانی که چه دردیست

 

 

 

دیگه  بسه

 

از خدا نخواه که همه ی دنیا مال تو باشه. از خدا بخواه کسی که همه ی دنیای توئه مال کسی نباشه

 

 

میبینی که دیگه نیستم
نوشته شده در پنج شنبه 88/7/23ساعت 11:12 عصر توسط ..... alone night girl ..... نظرات ( ) | |

سلام . فقط یه سلام . نه سرد نه گرم .

چون امروز تنها خنثی است

خالیه خالی ام . بدون حس، بدون رنگ ، بدون عشق

پر از حس پوچی و بی هدفی. خسته ام . خسته ام از دنیا

از این راهی که هر روز میرم و برمیگردم

به صفحه ی تاریک موبایلی که بهش چشم دوختم تا خبری از آخر تنهاییم بشنوم

چقدر سخته عاشقی ، چقدر سخته سکوت بی نهایت

چقدر سخته برای اشکای شبونت شونه ای نباشه .

لبایی نباشه که دلداریت بده ..... دستایی برای نوازشت نباشه ....

سخته ... سخته عبور از جاده ی تنهایی.........

 

 

یه مشت خاطره ، منو دوره کرده ، قلبه که الان مث یه دوره گرده

از حد درد سردیت باهاش ،

کای که توبا من  کردی هیچ دشمنی نکرد ،واسه برگشتن دنبال فرصتی نگرد

فکر می کردم تو با همه ی اونا فرق می کردی. عشق مارو تو به افسانه ها تشبیه کردی

هرچی میکشم از دست خودم ، می خواستم که قلبم از دست تو نره

قصد تو بده نسبت به حسم ،غممو سپردم به دست تو یاد تو هست ؟

ولی امروز دلم کوله بارشو بست .از این دویدن و نرسیدن خسته شدم ،

چقدر تاریکه دنیا ، دیگه وقتشه برم .....

من متنفرم ، از اینکه بگم تو بد بودی از سر تا پا، خدا میدونه روبروم می بینمت هر کجا

ولی چه فایده تو بد شدی رفتی ، نشستم تک و تنها روی نیمکت سردی،ندارم حرفی یا همه جا سرده ........ کنار نیمکت من فقط یه درخت زرده .........

 

 

 

یه روزی از همین روزا ، میرم یه جای بی نشون

یه جا که پیدام نکنی بشی برام پریشون

تو میدونی دستای تو سرده بدون دست من باید که از اینجا برم ، تا نبینی شکست من

چشمای تو مونده به در ، با تنهاییت سر می کنی

گاهی به یاد خنده هام ، گونه هاتو تر می کنی

باید برم ، باید برم ، اینجا وفا نداره

خاطره هام حتی واسم ، دیگه صفا نداره

باید برم تنها بشی ، ابر چشات بباره

فکر نکنم که اون دلت بی من دووم بیاره

من که دیگه حوصله ی گذشته هامم ندارم

تو این شبا که بی کسم ، می خوام تورو کم نیارم

باید که از اینجا برم ، تا نبینی شکست من

 

 

 

میرم تا تو آروم شبها چشمات بسته شه

دیوار اتاقت از عکسم خسته شه

میرم تا بارون منو یاد تو نندازه

میرم یه جای تازه

میرم با چشمای خیسو قلبی بی گناه

میرم حتی نمیندازی به من یه نگاه

هرجا میرم اما بازم یادت میفتم

اما بازم یادت میفتم

میرم جای من اینجا نیست

عشق تو زیبا نیست ،رویا نیست

میرم جایی که دریا نیست

اسم تو رو ما نیست ، غوغا نیست

کاش میشد تا ببینی من اینجا چه تنهام

وقتی که تو نباشی بهم میریزه دنیام

از هرجا رد میشم میاد عکست روبروم

سوخته تو آتیش عشقت شهر آرزوم

دارم آروم آروم مرگو به جون میخرم . دیدی چی اومد سرم ؟؟
میرم . جای من اینجا نیست . عشق تو زیبا نیست . رویا نیست

میرم جایی که دریا نیست

اسم تو رو ما نیست ، غوغا نیست

 

میرم .. میرم

 

 

میرم ... باز هم میرم به کنج تنهایی ام ...به گوشه ی تلخ لبای دلتنگی ، بوسه بزنم

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 88/7/8ساعت 3:36 عصر توسط ..... alone night girl ..... نظرات ( ) | |

تا نباشد این جدایی ها / کس نداند قدر یاران را

کویر خشک میداند / بهای قطره باران را

پاییز با پاییز من یکی شده 

 

هیچ کس مرا به عشق معرفی نکرد تا منزوی نباشم ....

هیچ کس نپذیرفت که این ابرها و سایه ها هستند که خورشید حقیقت را پنهان کرده اند ، و روزی کنار خواهند رفت و همه جا روشن خواهد شد....

هیچ کس نمیدانست که ... برای چه آمده و به دنبال چه می گردد ....

 

 

اگرچه نیستی ، اما من هنوز به یادت هستم ،هنوز هم در فراق تو با اشکهایم به خواب می روم و با دیدن تبسم هایت ، دریای طوفانی نگاهم آرام می شود ...

انگار که هرگز تو نرفته ای ...

سر بر روی شانه هایت از غم هایم می گویم و می گریم ...

کاش هرگز از این خواب بیدار نشوم .... سحر می شود .

سحر می شود و تو دوباره از افق بیداری ام پرواز می کنی ...

تو چقدر مهربان بودی و خدا چقدر مهربان تر ...

که لحظه های خوشبختی را در خواب هم تعارفم می کند ..

 

 

 

آن دم که کوله بارت را می بستی تا از دیار چشمهایم کوچ کنی ، لحظه ای با خود اندیشیدی که بعد از تو بغض چندین ساله ام را، بر کدامین شانه خواهم شکست ؟

و آرزوهای کودکانه ام رابرای چه کسی زمزمه خواهم کرد ؟

به من بگو ... آیا می دانستی که بعد تو قلبم خواهد شکست ؟ تمام ترانه هایم پیراهن گلایه بر تن خواهد کرد ؟؟؟

 

 

 

 

 

 

 

سلام ... یه سلام سرد مثل نفسهام

من دوباره برگشتم ..

دختر تنهای شب

دختر دستهای خالی ، دختر قلبای شکسته

 

بازم میام ... این  اولین قدمم به دنیای تنهایی بود

بازم منتظرم باشید

 

 رفتی گلم

 


نوشته شده در دوشنبه 88/7/6ساعت 12:45 عصر توسط ..... alone night girl ..... نظرات ( ) | |

 

رفیق من سنگ صبور غم ها .. به دیدنم بیا .. که خیلی تنهام ..

هیچکی نمی فهمه چه حالی دارم .. چه دنیای زار و نزاری دارم ..

مجنونم و دلزده از لیلیا .. خیلی دلم گرفته از خیلیا

نمونده از جوونیام نشونی ..پیر شدم ، پیر تو ای جوونی ..

تنهای بی سنگ صبور ، خونه ی سرد و سوت و کور ..

اگرچه هیچکس نیومد سری به تنهاییت نزد ..

اما تو کوه درد باش ، طاقت بیار و مرد باش ..

اگر بیای همونجوری که بودی ..

کم میارن حسودا از حسودی ..

صدای سازم همه جا پر شده ..

هرکی شنیده از خودش بیخوده ..

اما خودم پر شدم از گلایه .. هیچی ازم نمونده ، جز یه سایه ..

سایه ای که خالی از عشق و امید .. همیشه محتاج به نور خورشید ..

*******************************************************

سلام رفیق من .. سلام سنگ صبور من ..

کجایی .. حالت چطوره ؟؟  آسمونت که آبیه ؟؟
دلم برای تو و حرفات یه ذره شده ..

دل مهربونت که نگرفته ؟؟

می خوام حرفای تکراری بگم .. مثل همیشه ..

شعرای قدیمی .. حرفای کهنه و نم گرفته ..

اما بزار بگم ... برات بگم تا آرومتر بشم ..

عزیزم .. تک سوار مهربونم ..

دلم برای خنده هات .. برای دوست دارمای قشنگت ..

دلم بیشتر از همیشه هواتو کرده ..

این روزا چطور می گذرن ؟؟ امتحانا چطوره ؟؟
مثل همیشه ای عزیزم .. موفقی ..   -* -*

تک ستاره ی آسمونم .. اون چند خط پایین رو برای تو گفتم ..

منو ببخش اگه کمن .. اگه بد یا اگه بی قافیه .. دلم وقتی پر میشه ..

دلم می خواد برات بنویسم .. همین و بس ..

حالا از ته ته دلم برات می نویسم ..

                    " دوستت دارم عزیزم تا آسمون "

رنگ قرمز برات نوشتم رنگ عشق

بیشتر از همیشه مراقب خودت باش ..

چون یکی اینجا نگران حال توئه ...

با خجالت و شرم همیشگیم . مثل تربچه نقلی ..

                     +*+*+*      باهات میمونم آقا موشه ی من            +*+*+*

این تویی ... که چشات رویا شده برام .. ولی هنوزم .. هر روز هفته پریشونت می شم ..

باز تنهایی و شب و سکوته .. باز دوباره یاد تو و غم نبودت ..

*******************************************************

با تو بودن ای ستاره ای همه دار و ندارم ..آرزو بود .

هم صدایم..  مثل رویا

بی تو بیکس.. بی تو تنها.. بی تو چون ابر ، بی قرارم ..

ای تو مهتابه شبانه .... ای چو دریا پر هیاهو ..

ای که پرواز تو  و من روزگاری در قفس بود .

این قفس بشکستو رفتیم ..

ای ستاره .. " همچو آهو "

*******************************************************

می خوای برات بگم منظورم از این کلمه های غریب چیه ؟؟

ستاره تویی تک ستاره ی من

مهتاب شبانه به تو می گم .. چون شبام با تو رنگ شادی می گیرن ..

تو مثل دریایی .. چون با حرفا و گفتن عشقت مثل موج سمت زندگی حرکت میدی ..

قفس .. روزای بی عشقی من و تو  بود ..

آهو من و توییم .. دو تا آهوی خوش خط و خال .. با هم میریم تا " آخرش "

*******************************************************

در من ترانه های قشنگی نشسته اند
انگار از نشستن  ِ بیهوده  خسته اند
انگا ر سالهای  زیادی ست  بی جهت
امید  خود  به این دل ِ دیوانه  بسته اند
ازشور و مستی  ِ پدران ِ  گذ شته مان
حالا به من رسیده و در من نشسته اند ...
من باز گیج می شوم از موج واژه ها
این بغضهای تازه که در من شکسته اند
من گیج گیج گیج ،  تورا  شعر می پرم
اما تمام پنــــجره ها ی تــو بستـــه اند...

***************************************************

می خوام بهت بگم پیشم بمون .. اما نمیشه !!!

می خوام بهت بگم نرو نرو .. مگه چی میشه ؟؟

بعد تو پرسه می زنم این  شبای خسته رو ..

تو باید می رفتی .. اما پشت سرت گفتم نرو ...

***************************************************

آقا کوچولوی بزرگه مهربون ..

بازم مراقب  خودت باش..

به یادتم .. به یادم باش ..

بازم پیشت میام .. تو هم به دل من یر بزن ..

به امید دیدارت .. d.d.d.d.d -*  Kiss On … ??!!    

ح . و

 


نوشته شده در جمعه 87/2/20ساعت 11:17 عصر توسط ..... alone night girl ..... نظرات ( ) | |

<      1   2      

قالب وبلاگ : قالب وبلاگ