*+* شیرین بی فرهاد *+*
ادامه .... برای تو متاسفم ... برای تو که مثل یک برگ ،از تک درخت احساسم کنده شدی ....
زرد و خشک و به امید فردای بهتر و سبز تر.... دل بریدی و از شاخه ی سبز عشقم دست شستی.... تو که 1000 ثانیه از محبتم ... 1000 دقیقه از عشقم ... و 1000 ساعت از وجودم رو.... بازیچه ی پوچ نگاه زودگذرت پر حرارتت کردی ... این اسم .... برازنده ی تو نیست ... تویی که از گذشت بویی نبردی ... چطور اسمت رو ...مثل پناه تنهایان ... علی گذاشتند ؟؟ چطور اسمت را اسوه ی وفا ..علی ... گذاشتند ؟؟ از تو متنفرم ... روزی نگاهت را بر می گردانی و آه می کشی ... رو برویت چیزی نیست ..جز.......... ........ نگاه پر تنفر من ........... ...از (تو) متنفرم ... چرا بهم زنگ می زنی ؟؟؟ چرا زنگ زدی می خوای ، دوباره داغونم کنی ؟؟ تو رو میشناسم می خوای ، چشامو بارونی کنی ؟؟ چرا زنگ زدی بهم ؟؟ وقتی تو رو دوست ندارم ؟؟ چرا بهم زنگ می زنی ...تو که وفا دوست نداری.. تو که میری عشقتو ، یه عمری تنها می زاری ؟؟؟ ادامه دارد ....
تو که از وفا...ذره ای نداری...
وقتی نمی خوام چشماتو، یه لحظه ، حتی ببینم ...
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |