اين رباعي هم تقديم به تو
زنبيل پر از ترانه در دستش بود
يك نامه ي عاشقانه در دستش بود
ختم صلوات داشت باران انگار
تسبيح هزار دانه در دستش بود
...از (تو) متنفرم ...
ول كن بابا
اين جور ي خودتو داغون مي كني
كم غصه بخور
گور پدر هر كي كه ازش خوشت نمياد
عوضش دوستي مثل من وداري كه هم شاعر هم آدم حسابي
ولي خدايي زيبا نوشتي
ممنون كه خبرم كردي خانم تنها؟ پس من چيكارم