*+* شیرین بی فرهاد *+*
فاصله ها ، واقعا عشق عشق چیه که ماه ها و یعنی این عشق هزاران یوال اونی که باید همیشه دوست می گفتی که ارزش اون چی شد که حتی برای یه گذشته ها هزار کلمه و اما کی می یک ماه گذشت ... چه زود ... چه ساکت ...آدمها چه زود عوض می شن ... یه روزی کسایی که براشون عزیز بودی حتی نگاهت هم نمی کنن... همه ی آدمهای بی وفا ... یه روزی طعم تلخ پشیمونی رو می چشن ....
علاقه ها رو مدفون می کنند ... و عشق ، زمزمه ی فاصله هاست ....
چیه ؟ چیه که در عین قشنگی آدمو می سوزونه و فنا می کنه ...
یه روز نمی تونی بدون معشوقت بمونی اما یه روز ... ،
ساعت ها به یادش هم نمی افتی ... عشق فراموش می شه ؟
فقط یه اسباب بازی برای لحظه های تنهاییت بود ؟؟
مثل این توی ذهنم رژه میره ..اما جوابی براش پیدا نمیشه ...
جواب سوالامو ازش بپرسم بی خبر از همه چیز ، توی سکوتش فرو رفته ...
دارم ازش بپرسم ، این چه عشق راست و پاکی بود که تو بهش اعتراف می کردی ؟؟
نمیتونی بدون اون زندگی کنی...اما حالا ... روزها و ساعتهای زیادی که ازش بی خبری
؟؟
فرشته ای که می گفتی بهترین و زندگیت با اون عوض شد، اینقدر کم بود که حتی خبری
ازش نگیری ؟؟
فرشته ی تو شیطان شد و بدترین حرفها و جمله های پر نفرتت رو نثارش کردی ...
لحظه به دست آوردن دلش نموندی ....
گذشت و خاک شد ... درست مثل محبتی که توی دل ما خاک شد ...
لغت توی مغزمه و می خواد که روی کاغذ بیاد و مثل افکار من خط خطیش کنه ...
فهمه نطق قلبهای شکسته رو ؟؟؟ میگن ....
خدا توی قلبهای شکسته است ...
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |