*+* شیرین بی فرهاد *+*
امروز از همه ی روزها سنگین ترم .. نه به خاطر جاذبه ی زمین ...به خاطر سنگینی غم که روی شونه هامه .. هزار واژه توی ذهنم دور میزنه ، اما دستم به نوشتن نمیره.. نمیدونم چرا چند روزه تا حد مرگ اضطراب دارم ... قلبم مثل یه دریای طوفانی به در و دیوار سینه می کوبه .. نمیدونم چی می خواد.. چی میگه ... دردش چیه ... فقط میدونم خسته ام ... میدونم بازیچه ی روزگارم..یه بازیچه که بدجوری یازی خورده... باید تو رو به باد بسپرم که از یادم بری. ... به دریا بسپرم که از لا به لای ذهنم فرار کنی ... قلبم شکسته ... اما تو جای مرهم... برام نمک شدی... دستم به نوشتن نمیره ، چون برگشتم سمت تو و .... تو سنگم زدی خدا نگهدار
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |