سفارش تبلیغ
صبا ویژن


*+* شیرین بی فرهاد *+*

این دومین نوشته ای است که امروز می نویسم ..................

دوستای گلم ، پایینیش یادتون نره ............

برای هر دو تا نظر بدید ممنون می شم ازتون .................

 

..........................................................

تصویر زیبای تو رو  ، روی شب کشیدم

یک باغ پر از بوسه ی عشق ، برات خریدم

تو گم شدی توی جاده ای سوت و کور

ولی بدون نازنین ، دنبالت دویدم

رفتی از یادم دیگه واسه همیشه

دل من دیگه برات تنگ نمی شه

ولی بدون اینو واسه همیشه ،

 بارفتنت دنیا دیگه تموم نمیشه

برو دیگه دلم شده یک دیوونه

می خوام این دل رو از تو بگیرم ، دیگه واسه همیشه

رفتی از یادم دیگه واسه همیشه

دل من دیگه برات تنگ نمی شه

ولی بدون اینو واسه همیشه ،

 بارفتنت دنیا دیگه تموم نمیشه

.....................................................

 

عشق تو ، شده بلای جونم

نمی خوام  دیگه پیشت بمونم

تو برو ، برو از روزگارم

نمی خوام   تو رو یادم بیارم

برو دیگه از پیشم برو

نمی خوام که ببینم تو رو

شده بلای جونم نگات

برو من دیگه نمی خوام تو رو

تو آتیش زدی این خونه ام رو

تو بهم   زدی کاشونه ام رو

تو هرجا که خواستی کشوندی

آره ، این دل دیوونه ام رو

دیگه تموم شده حرفامون

برو یه لحظه پیشم نمون

پره از نفرت توست توی دلم

دیگه جات نیست توی خونه مون

تو نداری لیاقت منو

نه لیاقت دوست داشتن رو

عاشقی واسه تو یه دروغه

نداری دل دلباختن رو

....................................................

من ، من یک دلدای خسته ، توی کتابای نبسته

تویی عکس یه عروسک ، که تو آیینه نشسته

کاش دلش نیاد زمونه ، برای ما کم بذاره

کاش که دنیا ما دوتارو ، سر راه هم بذاره

....................................................

اینو برای کسی گفتم که می دونم یه روز می یاد ،

 منو پر از امید می کنه ، نه کسی که منو از زندگی سیر می کنه

...................................................

 

باور کردنی نیست ، این عشقی صمیمی است

از درد و تنهایی نیست ، آخه تو هستی

 

قربون برم خدا رو ، دنیا چقدر کوچیکه

مرز دیروز  و  امروز ، قدر یک مو باریکه

چه خنده داره حالت ، دلم برات می سوزه

برگشتی که چی بشه ؟

فکر کردی که دیروزه ؟

اون روزی که می رفتی اشکام چه ریزه ریزه

ببین حالا چه جوری ، اشکات داره میریزه

بی تفاوت می رفتی ، پیش تو می شکستم

حالا تو می شکنی و بی تفاوت نشستم

حرفات توی گوش من موند ، یادت می یاد چی گفتی ؟؟؟؟؟؟؟
صدای تق و توقه ، استخوان هامو شنیدی

اما با طعنه گفتی : شتر دیدی ندیدی

یادت می یاد می گفتی ، هر چی که بود بازی بود ؟

طفلی دلم که حتی به بازی هم راضی بود

یادت میاد می گفتی ، پیر شدی و بریدی

حالا من اینو می گم : که خیلی دیر رسیدی

من از تو یاد گرفتم

ساده گذشتن ها رو

من از تو یاد گرفتم ، برم با یک بهانه

اونم بشه سکانس آخر عاشقانه

حالا برو از اینجا ، برو هر جا که خواستی

دور شدی از خیالم ، تو خودت اینو خواستی

...................................................

 

به نظر من امروزه که فردا رو میسازه .......

چرا باید امروز را ول کنم و بچسبم به فردا

این دوتا با هم معنی می دن

...................................................

نرو ، تو هم مثل من نمی تونی دووم بیاری ،  نرو

تو هم مثل من توی غصه کم میاری ، نرو

تو که میدونی من بی تو ، تو بی من ، یعنی حسرت

تو که میدونی ، بی جواب می مونه ، عشق و عادت

تو که می دونی کم می شم ، تو که می دونی کم می شی

تو که میدونی ، هم آغوش غم می شیم ، پس نرو

بری جواب این روزاتو چی میدی ؟

حرفای ما رو توی گوشای کی میگی ؟

تو میدونی ، توی بازی ، من و تو هر دو بازنده ی بازی ایم

نرو ، که رفتنت صلاح ما نیست ، ببین جدایی توی نگاه ما نیست

نرو ، بذار نگم ، عشق یعنی حسرت ،

نذار که سهم من بشه نفرت

...................................................

 

فعلا خدا حافظ همگی شما ................

...................................................

 

(( این نوشته برای رفیق تنهایی هامه )) ........ در گوشی

 

از تمام دنیا و دار و ندارش ، شونه هاتو کم دارم برای بارش

زخمیه خنجر زهر آگینه یارم ، تو که تازه اومدی تنها نذارم

به چشام خوب خیره شو ، ببین چه پیرم

منو در یاب خوب من ، دارم میمیرم

دیگه حتی نایی نیست ، برای گفتن

خیلی وقته توی سکوت غم اسیرم

یک لحظه خوبی به من بده ، از من بگیر روح و تنم

برای یک لحظه خوشی به هر دری در می زنم

برگردون اونو حتی واسه یک ثانیه

دل خوش کنم حتی دو روز ، از من مگه چی باقیه ؟؟؟؟

غربتم را آشنایی کن ، بهارم

روزامو در یاب عزیز دور شد قطارم

تنها یک ثانیه عاشقی ، به جز این هیچ توقعی از این روزها ندارم

 

{{{{ دلم برات تنگ شده جونم ، می خوام ببینمت ، نمی تونم

تو راست می گی عشق بچه بازی نیست  }}}}


نوشته شده در چهارشنبه 85/7/26ساعت 5:25 عصر توسط ..... alone night girl ..... نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ