*+* شیرین بی فرهاد *+*
سلامی به روشنایی شمع دلم .. که همچنان می سوزد و دم بر نمی آورد سلامی بعد از 2 ماه دوری .... سلام .. دلم گرفت از این روزا .. از این روزای بی نشون از اینهمه در به دری از گردش چرخ زمون دلم گرفت از آدما ... از آدمای مهربون از این مترسک های پست .. از هم دلای همزبون تو هم که بی صدا شدی آهای خدای آسمون آهای خدا ی عاشقا .. تویی فقط دلخوشیمون .. آره دلم خیلی پره .. از غمهای رنگا وارنگ .. از جمله ی دوستت دارم دروغ های خیلی قشنگ دلم گرفت از این روزا از آدمای مهربون .. از تو که با ما نبودی از اون خدای آسمون *********************************************** ماه و صحرا و ستاره .. اگه مهتابی نباشه .. پای چشمه کی می خنده .. اگه دست مهربون .. شاخه های گل نباشه .. دیگه بارون به تمنای زمین دل نمی بنده ... ****************************************************** و برای خانوم عزیزش می نویسم .. و بهشون تبریک میگم ... مهتاب زندگی اش.. نرو که با رفتنت قلب نازک ترانه اش می شکند با او بمان تا ابد .. بمان که خواستنت مایه ی شادی قلب مهربانش است دوستتون دارم .. ((بهار بی نشون )) ****************************************************** نذار باور کنم تنهای تنهایم **************************************************** فصل بارونی بیشه .. رنگ چشمات همیشه .. حس تازه بودن من .. بی نگاه تو نمیشه .... اگه دیروز اگه فردا .. اگه با هم ... اگه تنها .. با تو ام .. خود خوده تو .. اگه حتی توی رویا .. همیشه رد پات پیداست کنار رد پای من که در بسته ی قلبم باز با دستای تو وا شه .. تو مثل شبای مهتابی و بارونی ... وقتی که نباشی دلگیرم و میدونی .. حرفای دلم رو با اشک تو می گفتم ... بارون که می باره .. باز یاد تو می افتم .. از غم من و غم تو .. تب من و تب تو .. همه بی خبرن .. از دل من و دل تو .. شب من و شب تو .. همه بی خبرن .. فصل بارونی بیشه .. رنگ چشمات همیشه .. حس تازه بودن من .. بی نگاه تو نمیشه .... اگه دیروز اگه فردا .. اگه با هم ... اگه تنها .. با تو ام .. خود خوده تو .. اگه حتی توی رویا .. **************************************** نه میشه باورت کنم .. نه میشه از تو رد بشم نه میشه خوب من بشی .. نه میشه با تو بد بشم .. نه دل دارم که بشکنی .. نه جون دارم فدات کنم .. نه پای موندن منی .. نه میتونم رهات کنم .. نه میتونه توی خلوتش .. دلم صدا کنه تو رو .. نه می تونم بگم بمون .. نه میتونم بگم برو .. کجا برم که عطر تو نپیچه توی لحظه هام .. قصمو از کجا بگم که پا نگیری توی صدام .. نه میشه باورت کنم .. نه میشه از تو رد بشم نه میشه خوب من بشی .. نه میشه با تو بد بشم .. نه دل دارم که بشکنی .. نه جون دارم فدات کنم .. نه پای موندن منی .. نه میتونم رهات کنم .. نمیشه با تو باشمو .. اسیر دست غم نشم ... فقط می خوام با خواستنت .. تا هستم از تو کم نشم *********************************************** اینها رو برای موشی عزیز نوشتم .. همیشه پاینده باشی .. ((( به یادم باش )) ((( خلاجت ))) ********************************************** آمدم شاید بدانی که هستم .. شاید بدانی که با بودن یک دوست دلتنگی های دنیا کم می شود ... دوستای عزیزم .. اومدم بعد از یک سکوت طولانی ... امیدوارم این پست کوتاه منو ببخشید و باز هم به من سر بزنید نمیدانم دیدار بعدی کی خواهد بود .. اما بدان قلبم چشم انتظار توست دوستتون دارم به امید دیدار بعدی
این شعر کوچولو رو برای داداش روح الله عزیز ... که به مهتاب شبهاش رسیده
ای سوی چراغ زندگی ام .. نرو که با رفتنت خاموش می شوم ..
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |