سفارش تبلیغ
صبا ویژن


*+* شیرین بی فرهاد *+*

روزی شاگردی از استادش پرسید :

عشق یعنی چه ؟؟؟؟

استاد گفت : به دشتی برو و پر پشت ترین بوته ی گندم

را بچین اما یادت باشد راه برگشت نداری.

شاگرد زفت و بعد از مدتی برگشت...

استاد گفت پس بوته ی گندم کو ؟؟؟؟

شاگرد گفت : به دشت رفتم

و پر پشت ترین بوته ی گندم را دیدم،

اما هرچه جلوتر رفتم بوته ها بزرگتر می شدند.

 من هم با آرزوی چیدن بزرگ ترین آنها

 جلو رفتم اما در نهایت چیزی نیافتم .

استاد گفت : آری عشق همین است....

شاگرد دوباره پرسید : پس ازدواج چیست ؟؟؟

استاد گفت : این بار به باغ برو و بلندترین درخت را بیاور...

ولی یادت باشد که راه بازگشت نداری .........

شاگرد رفت و اندکی بعد بازگشت و گفت :

این بار ترسیدم که هرچه جلوتر بروم به پوچی برسم

به همین جهت اولین درخخت بلند را که دیدم آوردم

استاد گفت : آری ازدواج هم این چنین است......

 

**********************************

گفتم شاید ندیدنت از خاطرم دورت کند .

دیدم ندیدنت ، فقط می تواند کورم کند .

گفتم صدایت را نشنوم ، شاید که از یادم بروی.

دیدم در گوشم جز صدایت ، نیستش صدای دیگری.

ندیدن و نشنیدنت ، عشقت را از دلم نبرد

فقط  دانستم ، بی تو دل پرپر شد ، گم شد ، و مُرد

**********************************

I need you for ever …….

**********************************

ای ستاره............

 بی تو شب بودم ، شبی غمگین و تاریک ............

نور لبخندت ، به جسم و جان من تابندگی دارد .....

**********************************

Be donbale kasi nabash

 ke betoni bahash zendegi koni

Be donbale kasi bash

 ke natavani bedone oon zendegi koni…..

 

**********************************

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم......

همه تن چشم شدم ، خیره به دنبال تو گشتم.......

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجود........

شدم آن دیوانه که بودم.........

**********************************

آری...........

       آغاز دوست داشتن است....

گرچه........

       پایان راه ناپیداست .........

 

من به پایان دیگر نیندیشم

که همین دوست داشتن زیباست....

*******************************

هنوز دلم می خواد تو عشق و زندگیم باشی........

روی تن دلواپسی هام ، رنگ عشق رو بپاشی........

هنوزم دلم می خواد دست تو مال من باشه ........

ظلمه که ، نباشی و دل من عاشقت باشه...............

نمی خوام فقط تورو توی خواب و رویا ببینم......

کاش می شد که قلب تو درد دلم رو بدونه............

*******************************

زندگی شاید آن لحظه ی مسدودی است

 که نگاه من در چشمان تو خود را ویران می سازد

در اتاقی که به اندازه ی تنهاییست

دل من

به اندازه ی یک عشق است

، به بهانه های ساده ی خوشبختی خود می نگرد

حس می کنم که وقت گذشته است

حس می کنم ( لحظه ) سهم من

از برگهای تاریخ است.....

*******************************

آن روز اگر از راه نمی آمد......

من تا ابد کنار تو می ماندم......

من تا ابد ترانه ی عشقم را ....

در آفتاب عشق تو می خواندم...

در پشت شیشه های اتاق تو ...

آن شب نگاه سرد و سیاهی داشت .......

دالان دیدگان تو در ظلمت .......

گویی به عمق روح تو راهی داشت....

*******************************

عاشقم و عاشق ستاره ی صبح

عاشق ابرهای سرگردان

عاشق روزهای بارانی

عاشق هر آنچه نام تو بر آن است

*******************************

 

انگار داره تموم میشه ........ انگار دیگه دوستم نداری

افسوس که از دست دادمت..........

دوستت دارم ............ بای بای


نوشته شده در دوشنبه 85/8/1ساعت 3:21 عصر توسط ..... alone night girl ..... نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ