سفارش تبلیغ
صبا ویژن


*+* شیرین بی فرهاد *+*

بسم الله الرحمن الرحیم

 

******************************

 

این مثنوی حدیث پریشانی من است

بشنو که سوگنامه ی میلاد من است

امشب نه اینکه شام غریبان گرفته ام

بلکه به یمن آمدنت جان گرفتم

گفتی غزل بگو ، غزلم ، شور و حال مُرد

بعد از تو حس شعرم تمام شد

خیال مُرد

گفتم مرو ، که تیره شود زندگانی ام

با رفتنت به خاک سیه می کشانیم

گفتی زمین مجال رسیدن نمی دهد

در بیشه باد ، فرصت دیدن نمی دهد

وقتی نقاب محور یکرنگ بودن است

معیار مهرورزیمان ، سنگ بودن است

دیگر چه جای دلخوشی و عشق باز است

این عشق  نیست ،  فاجعه ی قرن آهن است

من بودنی ، که عاقبتش ، نیست بودن است

حالا به حرفهای غریبت رسیده ام

فهمیده ام که خوب تو را بد شنیده ام

حق با تو بود  از غم غربت شکسته ام

بگذار ، صادقانه بگویم ، که خسته ام

بیزارم از تمام رفیقان ، نارفیق

من را به انتظار نبودنت ، کشانده اند

روح مرا به مسند پوچی ، کشانده  اند

تا این برادران ریا کار زنده اند ،

این گرگ سیرتان ، جفا کار زنده اند ،

یعقوب درد می کشد و کور می شود

یوسف همیشه وصله ی نا جور می شود

اینجا نقاب شیر به کفتار می زنند

مسیح را هر آینه بر دار می زنند

حتی غبار در خور کرکس نمی شود

اینجایی که سهم مرگ ، جز تازیانه نیست

حق با تو بود ، با من بودن عاقلانه نیست

ما می رویم ، چون دلمان جای دیگر است

ما می رویم ، گرچه ز الطاف دوستان ،

بر جای جای پیکرمان ، زخمی است به جای

دلخوش نمی کنیم به عزمای اعزمش

در دین ما ملاک مسلمان ابوذر است

ما می رویم ، مقصد ما نا مشخص است

هر جا رویم ، بی شک از این شهر بهتر است

از سادگی است ، گر به کسی تکیه کرده ایم

اینجا که گرگ با سگ گله ، برادر است

باید شتاب کرد ، مجال درنگ نیست

ما هم بدون باج ، به معراج می رویم

 

**********************************

 

ای دیوونه ، سر گردونه بی خونه

شکوه کم کن از این زمونه

تا ابد غصه نمی مونه

قصر شب را بکش به آتیش

کسی از فردا نمی دونه

آه ای زمون

ای زمین و آسمون

آه ای فلک

روتو کم کن کم کمک

پشت هر سختی یک امیده

بعد شب ، صبح سپیده

نا امید از حق نباشی

کی دل از خالق بریده ؟؟؟؟

 

********************************************

گاهی شبا دلم می گفت ، بیام در خونه ی تو

در میزنم ، می گم ، منم ، عاشق دیوونه ی تو

می گم منم ، اون که شده اسیر مهربونیات

اون که یه عمری عاشقه ، به اون همه لطف و صفات

وقتی توی دنیای تو ، کار دلم گیر می کنه

حسادت قلبم منو از آدما سیر می کنه

می یام در خونه ی تو ، می گم به فریادم برس

رو می کنم به آسمون ، می گم به داد من برس

آخه تو محبوب منی ، عزیز من ، خوب منی

تویی تویی خدای من ، خدای با صفای من

تو روحمی ، تو جونمی

تو قلبمی ، تو خونمی ، خدای مهربون من

عشق تو توی خون من

 

********************************************

ببین از اینور دنیا ، من برات نامه نوشتم

منی که برای چشمات ، حرفای قشنگی داشتم

می نویسم که نگاهم ، تا همیشه چشم به راهه

یک دل ساده دارم که ، با یه رنگی جون فداته

نمیدونی این جدایی ، چه به روزم آورده

شب تا صبح ، این دل تنهام ،  گریه کرده ، غصه خورده

 ******************************************

توی چشم تو ، یک حادثه است

که از ستاره ، سر تره

نجابتی ، تو چشماته ، که آبرومو می بره

خاطره هام مال خودم ، تمام شعرام مال تو

اگه بری توی قصه ها ، بازم  می یام سراغ تو

واسه چشمات ، پر شعرم

تو دلیل قصه هامی ، هم نفس ، هم نفس تو

مثل غم توی صدامی

ناز من ،  از تو نوشتم ، گل من ، ترانه ای تو

مثل تنهایی عاشق ، پر عاشقانه ای تو

مرا ببر به شهر عشق

گلایه هاتو خط بزن ، تو آرزوی آخری

اگه پر از غصه بودی ، غمهاتو ، هدیه کن به من

یک نیمه جون زخمی ام ، بیا بیا نفس بده ، نفس تویی

هوا تویی ، خواب چشماتو پس بزن ، ستاره هامو پس بده

 

******************************************

با نام خدا شروع کردم ، با یاد  او  به  پایان می برم

تو عشق را  یاد  من  دادی ،  من  رو  از  من جدا کردی

حالا دوری ولی باید ، به شهر قصه بر گردی

تمام حرف   من  اینه ، بدون  تو نمی مانم

اگه دلگیری  از  حرفام ، من  از  حرفام  پشیمونم

تو  رفتی  اما  بی  تو   سر  نمیشه

جواب  اشک من  پر پر نمی شه

 خدا حافظ

 

 


نوشته شده در دوشنبه 85/7/24ساعت 2:45 عصر توسط ..... alone night girl ..... نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ